از این 9 کار بپرهیزید

آیا تا به حال شده در حالی که گمان می‌کردید لحظات فوق‌العاده خوبی در کنار همسرتان دارید، ناگهان او عصبانی شده و شروع به ایراد گرفتن از شما کند؟ متاسفانه اغلب خانم‌ها عاداتی دارند که مردها را ناراحت می‌کند...

۱) جاروبرقی کشیدن در وقتی که وقتش نیست!
ساعت ۸ شب است، همسرتان از محل کار به خانه برگشته و روی کاناپه در حال استراحت و تماشای تلویزیون است. شما که تا به حال مشغول امور دیگر منزل و رسیدگی به کودکان بوده‌اید حال این فرصت را پیدا کرده‌اید که خانه را کمی جارو بکشید، پس با کمال احترام از همسر خود می‌خواهید دقیقه‌ای کودکان را زیر نظر بگیرد و پاهایش را بلند کند تا خانه را جارو بکشید اما متوجه عصبانیت همسرتان می‌شوید.
بهترین راه این است که به او حق داده و جارو کشیدن را به فردا موکول کنید.

۲) غرغر کردن موقعی که او دارد فوتبال می‌بیند
امروز بعد از ظهر از تلویزیون مسابقه فوتبال تیم مورد علاقه همسرتان پخش می‌شود. اما شما از فوتبال یا تیم مورد علاقه او متنفرید، بنابراین مدام در حالی که او در حال تماشای تلویزیون است در خانه راه می‌روید، غرغر می‌کنید و از تیم او یا حتی تماشای فوتبالش ایراد می‌گیرید. او که از کار شما کلافه شده ممکن است کاملا محترمانه از شما بخواهد ساکت باشید. نباید از عکس‌العمل همسرتان ناراحت شوید. فراموش نکنید در یک خانواده هر کسی حق دارد به علایق خود مشغول شود، اگر شما فوتبال دوست ندارید بهتر است آن ساعت برای گردش با دوستان‌تان قرار بگذارید یا به خرید بروید.

۳) بگو منو دوست داری بگو
به رستوران رفته‌اید و ساعات بسیار خوبی را با هم گذرانده‌اید. حال به خانه برمی‌گردید و در کنار همسرتان که مشغول تماشای تلویزیون است می‌نشینید و شروع می‌کنید به پرسیدن سوالات رمانتیک نظیر چه‌قدر من رو دوست داری؟ ممکن است ابتدا همسرتان با گفتن یک یا دو جمله احساسش را به شما بیان می‌کند اما اگر سوالات ادامه یابد، ساکت شود و شما گمان کنید به شما بی‌علاقه است یا حوصله‌تان را ندارد. پرسیدن سوالات عاشقانه خوب است اما هر چیز زمانی دارد.

۴) کی بود؟ چی بود؟ کجا بودی؟
کی بود زنگ زد؟چی می‌خواست؟خوب تو بهش چه گفتی؟
گاهی اوقات زنان بدون آنکه منظور خاصی داشته باشند، همسرانشان را بیش از حد سوال پیچ می‌کنند. در اینجاست که صبر همسران ممکن است تمام شود. فراموش نکنید بهترین کار این است که هرگز خیلی در کارهای همسرتان دخالت نکنید. اجازه دهید هر فردی زندگی شخصی خود را داشته باشد. وقتی اجازه می‌دهید همسرتان در زندگی شخصی‌اش رازهایی را برای خود نگه دارد، زندگی مشترک شما باثبات‌تر خواهد بود.

۵) ادب کردن شوهر
گاهی زنان با همسران خود مثل کودکان برخورد می‌کنند. مثلا مدام به او یادآوری می‌کنند که به دندانپزشک مراجعه کند. فراموش نکند نان بخرد. روغن ماشین‌ را چک کند و... این حرف‌ها تنها می‌تواند سبب عصبانی شدن همسرتان شود. او ازدواج نکرده تا کسی همانند مادرش مدام او را نصیحت کند. اگر کاری را فراموش می‌کند تنها یک بار به او گوشزد کنید و قبل از آنکه نظرتان را در مورد کاری بدهید، منتظر شوید تا خود او درباره آن صحبت کند یا نظرتان را بخواهد.

۶) افتادن از آن طرف بام
مدام به همسرتان زنگ می‌زنید، می‌خواهید تنها با او بیرون بروید و دوری‌اش را نمی‌توانید تحمل کنید؟ مردان شاید در ماه‌های اول ازدواج این روند را تحمل کند اما بعد از این عادت شما عصبانی خواهند شد. اجازه بدهید ساعاتی از روز را به حال خودش باشد و همراه با همکارانش ساعاتی را خوش بگذراند.

۷) الان میام!
ساعت ۸ به تولد یکی از دوستان همسرتان دعوت شده‌اید و با آنکه همسرتان نیم ساعت است آماده روی کاناپه نشسته. شما هنوز به دنبال این هستید که چه روسری با پیراهن‌تان جور است و او مدام تکرار می‌کند که زود باش، همین لباس خوب است و... تا آنکه در نهایت از دست شما عصبانی می‌شود. بهترین کار این است که شما یک یا دو ساعت پیش از ساعت مقرر انجام کارهای خود را آغاز کنید تا وقتی او آماده می‌شود شما دیگر کاری برای انجام دادن نداشته باشید.

۸) انتقاد از مادرشوهر
مادرت را خیلی دوست دارم ولی بهتر بود قبل از آنکه بیان حداقل اول زنگ می‌زدند. شاید حق با شما باشد ولی حتی یک انتقاد محترمانه از مادر همسرتان ممکن است او را ناراحت کند. اگر می‌خواهید در دید همسرتان و خانواده‌اش بهترین باشید هرگز از مادر همسرتان ایراد نگیرد.

9) کی فرستاده ؟

اس ام اس اومده و همسرتان با ذوق زیادی اونو برایتون می خونه قبل از اینکه اس ام اس تموم بشه می پرسین کی فرستاده شاید به روش نیاره ولی براش از فحش بدتره .



برچسب‌ها:


تاريخ : 17 / 11 / 1391برچسب:, | 9:36 قبل از ظهر | نویسنده : محمد موسوی |

 

چوپاني گله را به صحرا برد به درخت گردوي تنومندي رسيد.

 

 
از آن بالا رفت و به چيدن گردو مشغول شد كه

 

 

 ناگهان گردباد سختي در گرفت،

 

 
خواست فرود آيد، ترسيد. باد شاخه اي را كه چوپان روي آن

 

 

 بود به اين طرف و آن طرف مي برد.

 

 
ديد نزديك است كه بيفتد و دست و پايش بشكند. 

 

در حال مستاصل شد...

 

 
از دور بقعه امامزاده اي را ديد و گفت:

 

 
اي امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پايين

 

 

 بيايم. 
قدري باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوي تري دست زد و جاي

 

 

 پايي پيدا كرده و خود را محكم گرفت.

 

 
گفت: 
اي امام زاده خدا راضي نمي شود كه زن و بچه من بيچاره

 

 

 از تنگي و خواري بميرند و تو همه گله را صاحب شوي.

 

 
نصف گله را به تو مي دهم و نصفي هم براي خودم...

 

 
قدري پايين تر آمد.

 

 
وقتي كه نزديك تنه درخت رسيد گفت:

 

 
اي امام زاده نصف گله را چطور نگهداري مي كني؟

 

 
آنهار ا خودم نگهداري مي كنم در عوض كشك و پشم نصف گله

 

 

 را به تو مي دم.

 

 
وقتي كمي پايين تر آمد گفت:

 

 

 
بالاخره چوپان هم كه بي مزد نمي شود كشكش مال تو، پشمش

 

 

 مال من به عنوان دستمزد.

 

 
وقتي باقي تنه را سُرخورد و پايش به زمين رسيد نگاهي به

 

 

 گنبد امامزاده انداخت و گفت:

 

 
مرد حسابي چه كشكي چه پشمي؟ 


ما از هول خودمان يك غلطي كرديم 

 

 

 

 

 


غلط زيادي كه جريمه ندارد.

 

 

 

 

 

 

احمد شاملو



برچسب‌ها:


تاريخ : 16 / 11 / 1391برچسب:, | 10:8 بعد از ظهر | نویسنده : محمد موسوی |

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم

از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم

ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم

سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت

به طلبکاری این مهرگیاه آمده‌ایم

با چنین گنج که شد خازن او روح امین

به گدایی به در خانه شاه آمده‌ایم

لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست

که در این بحر کرم غرق گناه آمده‌ایم

آبرو می‌رود ای ابر خطاپوش ببار

که به دیوان عمل نامه سیاه آمده‌ایم

حافظ این خرقه پشمینه مینداز که ما

از پی قافله با آتش آه آمده‌ایم



برچسب‌ها:


تاريخ : 16 / 11 / 1391برچسب:, | 10:12 بعد از ظهر | نویسنده : محمد موسوی |

شب شوق و شب وجد و شب شور و شب پیدایش نور است کنون، رسد از ارض و سما و ملک و حور، گواهی که شب هجر سر آمد، سحر آمد، خبر آمد، خبری تازه به گوش آمده اکنون، نفس پادشهان حبس شده در دل و گشتند همه لال ز گفتار، به امر احد خالق دادار، دگر راه سماوات به شیطان شده مسدود، بتان یک سره بر خاک فتادند و نگویند مگر ذکر خداوند و رسول دو سرا را.

عرش و فرش و، ملک و آدمی و، کوه و در و دشت و یم و قطره و مهر و مه و سیاره و منظومه شمسی و کرات و همه افلاک، الی این کره خاک، ز برگ و بر و ریگ و حجر و شاخه و نخل و ثمر و بام و در و مرد و زن و پیر و جوان، ابیض و اسود، همه گویند درود و صلوات از طرف ذات خداوند تبارک و تعالی و همه عالم خلقت، به خصال و به کمال و به جلال و به جمال و قد و بالای محمد(ص)، که خداوند و ملایک همه گویند درودش، همه خوانند ثنایش، همه مشتاق لقایش، همه عالم به فدایش، همه مرهون عطایش، که خدا خلق نموده است به یمن گل رویش فلک و لوح و قلم را، ملک و جن و بشر را و همه ارض و سما را.

 



برچسب‌ها:


تاريخ : 9 / 11 / 1391برچسب:, | 8:9 بعد از ظهر | نویسنده : محمد موسوی |