زمانی که فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی می کرد، پدر خانمش، ملاصدرا، چند روزی را به عنوان میهمان نزد او در قمصر به سر می برد. در همان ایام در قمصر، جوانی به خواستگاری دختری رفت. والدین دختر پس از قبول خواستگار، شرط کردند که تا زمان عقد نه داماد حق دارد برای دیدن عروس به خانه عروس بیاید و نه عروس حق دارد به بیرون خانه برود. از این رو، عروس و داماد که عاشق و شیدای همدیگر بودند و می خواستند همدیگر را ببینند، به فکر چاره ای افتادند که نه با شرط مخالفت بشود و نه والدین عروس متوجه بشوند. لذا عروس حیله ای زد و گفت: من فلان موقع به قصد تکاندن فرش به پشت بام می آیم و تو هم داخل کوچه بیا، همدیگر را ببینیم.

در آن وقت مقرر، دختر فرش خانه را به قصد تکاندن به پشت بام برد و فرش را تکان می داد و داماد هم از داخل کوچه نظاره گر جمال دلنشین عروس خانم بود و مدام این جملات را می خواند:
اومدی به پشت بوندی اومدی فرش و تکوندی
اومدی گردی نبوندی اومدی خودت و نشوندی
      در این حال، عارف بزرگوار، ملاصدرا از کوچه عبور می کرد و این ماجرا را دید و شروع به گریه کردن کرد.
     او یک شبانه روز بلند گریه می کرد تا این که فیض کاشانی از او پرسید:
چرا این گونه گریه می کنی؟
      ملاصدرا گفت: من امروز پسری را دیدم که با معشوقه خود با خوشحالی سخن می گفت.
گریه من از این جهت است که این همه سال درس خوانده ام و فلسفه نوشتم و خود را عاشق خدای متعال می دانم اما هنوز با این حال و صفایی که این پسر با معشوقه خود داشت من نتوانستم با خدای خود چنین سخن بگویم. لذا به حال خود گریه می کنم.



برچسب‌ها:


تاريخ : 19 / 10 / 1391برچسب:, | 6:29 بعد از ظهر | نویسنده : محمد موسوی |
ريشه فرقه هاي بابيت و بهائيت به فرقه اي به نام فرقه شيخيه بر مي گردد اين فرقه را شخصي به نام شيخ احمد اَحسائي كه اهل عربستان بوده و در قرن 11 ﻫ ق مي زيسته درست كرد. اهم اعتقادات اين فرقه اين بوده كه اصول دين را چهار تا مي دانستند كه عبارتند از توحيد , نبوت , امامت و رُكن رابع. رُكن رابع چنين بود كه اعتقاد داشتند كه هركس زهد كامل پيدا كند به جايي مي رسد كه "باب" ارتباط مردم با امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي شود و به ساحت آن حضرت مي رسد و اين فرد واسطه بين مردم و امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. شيخ احمد اَحسائي خود را چنين مي دانست.

اين تفكر از طريق شاگرد ايشان به نام سيد كاظم رشتي و شاگردش به نام شيخ محمد عابد و از او به شاگردش به نام سيد علي محمد شيرازي كه در زمان اواخر سلطنت محمد شاه مي زيسته انتقال پيدا مي كند. سيد علي محمد شيرازي ادعاي باب بودن ميان مردم و امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي نمايد. از اينجا "فرقه بابيت" آغاز مي شود و ايشان به "سيد علي محمد باب" معروف مي شوند. در زمان ايشان اين فرقه توسعه پيدا كرده و گروهي از مردم به اين فرقه گرايش پيدا مي كنند. سيد علي محمد باب نه تنها ادعاي بابيت (واسطه بين مردم و امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بودن) مي نمايد بلكه بر اين اعتقاد است كه اساساً امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در ايشان حلول كرده و به عبارت ديگر ايشان خود امام زمان است و به عبارت ديگر امام زمان در قالب سيد علي محمد باب ظهور كرده است.



برچسب‌ها:
ادامه مطلب


تاريخ : 5 / 10 / 1391برچسب:, | 11:40 قبل از ظهر | نویسنده : محمد موسوی |